000

پنجشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۶

پدرم ، صادق خلخالی !

گفتگوی فاطمه صادقی ، دختر صادق خلخالی را خواندم ، برایم جالب بود که این دختر صادقانه و منطقی از پدرش سخن می گفت.
در اینکه صادق خلخالی جنایتکاری بیرحم بود شکی نیست اما طبیعتا نباید توقع داشت که دخترش حرمت و مهر پدر را زیر پا له کند ، لطفا کمی منطقی و انسانی به این دختر نگاه کنید ، بدون اینکه ( به قول خودش ) سایه شوم پدر را بر سرش آوار نمایید.

این قسمت از صحبتهایش را بخوانید :
من دغدغه‌های خودم را دارم. الزامی ندارم چیزی که برای پدر من جالب بوده برای من هم جالب باشد. من دوست دارم کارهای دیگری انجام دهم اما متاسفانه خیلی وقت‌ها سایه سنگین پدر به من تحمیل می‌شود. او نیست که تحمیل می‌کند، اتفاقاً جامعه است که دارد این سایه را به من تحمیل می‌کند.گ

یعنی صادقانه تر و البته با سیاست تر از این نمی توان سخن گفت ، دختر بیچاره با سیاست تمام سعی میکند ضمن حفظ احترام پدر ، از جنایتهای او فاصله بگیرد ، یعنی بنوعی جنایتکار بودن پدرش را تایید کرده اما از آن تبری می جوید .
چه توقعی باید از یک دختر داشت ، حتما انقلابی های پرتوقع راحت لمیده واز همه طلبکار ،  شعار پشت شعار خواهند داد که خیر باید این دختر پدرش را به سخت ترین وضعیت محکوم می کرد.
اما من فکر میکنم نباید توقع داشت انسانی حرمت عزیزش را بشکند حتی اگر او جنایتکار باشد .
وقتی صحبت های دختر صادق خلخالی را خواندم ، تحت تاثیر قرار گرفتم و ناخودآگاه بیاد منشور کوروش افتادم که هیچکسی را به جرم اینکه فرزند گناهکاری ست  مورد بازخواست قرار نمی داد : ما به کجا میرویم چنین شتابان !
بنظر من ، خانم فاطمه صادقی بسیار منطقی و البته سیاستمدارانه تلاش کرده از جنایات پدرش فاصله بگیرد و سعی نموده تا ساده زیستی او را در کنار تصویری که جامعه از او بیاد دارد قرار دهد تا شاید این تصویر کمی تلطیف گردد ، اما در تک تک کلماتش بوضوح از نقش بیرونی پدرش تبری می جوید و این یعنی قبول ظلمی که پدرش بر جامعه روا داشته اما چه کند که دختر اوست و نمی تواند حرمت پدرش را بشکند ، در قوانین کشورهای متمدن ، هرگز از کسی توقع ندارند که بر علیه عزیزش شهادت دهد و این رابطه عاطفی را درک می کنند ، ما چطور ؟!
این ست که متاسفانه باید گفت از نظ فرهنگی ما هنوز تا رسیدن به جامعه مطلوب شایسته دموکراسی فاصله بسیار داریم.

سه‌شنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۹۶

دیکتاتوری تا دیکتاتوی !

آقای خامنه ای :
«دیکتاتوری را ما با همه وجود دیده‌ایم، جوانهای ما ندیدند!»

یعنی اعتماد به نفس این اقا کمر کهکشان راه شیری را شکسته !
شاید منظور آقای خامنه ای از " با همه وجود دیده ایم " این باشه که چون خودش دیکتاتوره ، با همه وجودش حس میکنه دیکتاتور بودن یعنی چی !
آقا اصلا شاه دیکتاتور بود که مرتضی مطهری اجازه داشت در دانشکده الهیات درس بده ، شاه دیکتاتور بود که این آقا هنوز نفس میکشه ، خمینی را نکشت ، به کهریزک نفرستاد ، در خیابان با ماشین از روی او رد نشد ، ساواکی ها با موتور و اسلحه در روز روشن و در خیابانها به شکار مخالفان نپرداختند ، کودکان را به جرم تظاهرات نکشتند ، شاه دیکتاتور بود که فلسفی با همه زرت و پورتش زنده مانده بود ، رفسنجانی در زندان والیبال بازی میکرد و مجبور نبود شیشه نوشابه استعمال کنه ، منتظری و طالقانی تفسیر قرآن در زندان می نوشتند و کسی آنها را به زیر هشت و دستشویی ها نمی برد تا دولا دولا برگردند.
شاه دیکتاتور بود چون مرجعیت خمینی و شریعتمداری را از آنها نگرفت .
اصلا دیکتاتوری معنای دیگه ای داشت ، هر بچه ای اسلحه نداشت تا استاد دانشگاه را لخت کنه ، اگر نظرش بنظر کسی نزدیک بود ، طرف را تا آخر نگه می داشت.
شاه دیکتاتور بود چون تو هنوز نفس می کشی و عملت سرجاشه.
تو اصلا نمی فهمی معنی کلمات را ، تو تنها کسی هستی که خودت را مایه تمسخر دیگران می کنی و باور داری که دیگران باید باورت داشته باشند .
تو دیکتاتور نیستی ، تو انسان هم نیستی ، تو فقط موجودی هستی برای آنکه از تو سوءاستفاده کنند برای چاپیدن سه هزار سه هزار میلیارد ، برای دزدی اموال مردم ، برای آنکه بشینی و بمانی تا روزی که تاریخ مصرفت تمام بشه تا تو را هم مثل بقیه سر به نیست کنند . 
تو دیکتاتور نیستی چون هیچی نیستی جز آخوندی که تاریخ مذهب را در ایران به اتمام رساند ، تنها حسن تو این بود که مردم را از مذهب بیزار کرد و این جرقه ای ست که در آینده به ما کمک میکنه تا حکومتی انسانی و مبتنی بر باورهای انسانی بسازیم ، روزی که هم کیش های تو ریشت را می سوزانند و اگر مرده باشی ، تو را از گور بیرون می آورند و با جنازه ات چنان کنند که چنین با مردمان کرده ای !

یکشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۶

مرسی شجاعی ، مرسی حاج صفی

مسعود شجاعی و احسان حاج صفی در ترکیب تیم خود ( پانیونیوس ) در مقابل تیمی از اسراییل ( در خاک یونان ) قرار گرفتند .
این حرکت شکستن تابوی ( احمقانه  ی) عدم حضور در مقابل تیم های اسراییلی بود ، حرکتی شجاعانه که با حمایت آشکار جامعه ورزشی غیروابسته به حکومت و نیز شبکه های مستقل رسانه ها همراه بود.
حمایت ورزشکاران از حضور انوان در استادیوم های ورزشی نیز حرکتی در خور تحسین بود.
کم کم قر رسیده روزهایی که جامعه با مخلفت های آشکار خود زمزمه های تغییرات بنیادین در اساس و اصول حکومت را خواستار می شوند . شکستن تابوی سکوت اولین اقدام است که مطمئنا آخرین آن نخواهد بود ، یادمان باشد حکومت پهلوی از روزی در سراشیبی سقوط قرار گرفت که اولین شعارهای مرگ بر شاه آغاز شد.

Free counter and web stats